یکی از مزیتهای شرکت در کارگاه آموزش عکاسی در سفر این است که می توانید در حالی که در کلاس هستید مسافرت کنید. دانستن این نکات اساسی کمک میکند تا بهترین دستاورد را از سفرتان داشته باشید. اخیراً کریس کورادینو یک کارگاه آموزش عکاسی را در پاییز سال ۲۰۱۲ در توسکانی واقع در ایتالیا برگزار کرد. وی در قسمت اول این کارگاه پیرامون نکاتی درباره عکاسی در سفرهای خارجی و برخی از راهکارهای هوشمندانه ای که در آمادگی پیش ازسفر به آنها دست یافته بود به بحث و گفتگو پرداخت.
پیش از رفتن به توسکانی یکی از چیزهایی که در رم قصد عکاسی از آن را داشتم، کلیسای سنت پیتر بود. اولین و مهمترین نکته این است که این کلیسا مکانی مقدس است، اما در عین حال این مکان یک اثر تاریخی، زیبا و باشکوه است. خوشبختانه با وجود اینکه نوع مکان با کتابها بسیار متفاوت بود اما طی چند ساعت توانستم راهم را در رم پیدا کنم. شروع خوبی داشتم به طوری که در اول کار توانستم با موفقیت از فرودگاه با مترو به ایستگاه ای که فقط چند ساختمان با هتل محل اقامتم فاصله داشت برسم.
همان طور که گفته میشود حتی بهترین نقشه های موجود هم همیشه کارگشا نیستند و من به سرعت فهمیدم که گم شده ام. شاید تصور من خیلی احمقانه بود که فکر می کردم می توانم در شهری جدید با زبانی متفاوت راهم را پیدا کنم. در ادامه گرسنه و عرق ریزان از چند نفر پرسیدم: ببخشید می توانید انگلیسی صحبت کنید؟ خوشبختانه سه کلمه مهم مثل چپ، راست و مستقیم را یاد گرفتم و با کمک این کلمات و البته کمی خوش شانسی سرانجام با خستگی و احساس سرخوردگی به هتل رسیدم.
زمانی که دوربینم را برداشتم و راهی خیابانها شدم همه چیز به یکباره تغییر کرد و دیگر احساس غریبی نمی کردم. اما با این انگیزه و تصور بود که بیش از چهار هزار مایل را پشت سر گذاشتم و با این حس که تنها چند دقیقه با اتفاقی خاص و عجیب فاصله دارم در خیابان قدم میزدم. به پل پونته اومبرتو رسیدم و به دقت به نمایی زیبا و کلی از شهر رم چشم دوختم.
آنجا در آسمان صورتی رنگ هنگام غروب، کلیسای باسلیکای نورانی با صلیبی که روی آن به سوی بهشت می رفت چشمک میزد. دیگر حس خستگی راه و سردرگمی از اتفاقاتی که در دو هفته آینده ممکن است رخ دهد در من نبود. با یک دیافراگم بسته عمق میدان لازم به وجود میآمد و یک لنز ۸۵ میلیمتری برای یک ترکیببندی معرکه، عالی بود.
شب بعد از کلسئوم عکس گرفتم با وجود تمام دردسری که بسته بندی سه پایه و تجهیزات در طول سفر روی اقیانوس اطلس داشت، با تمام وجود از به همراه داشتن این لوازم در آن لحظه خوشحال شدم. با یک دیافراگم بسته برای رسیدن به یک عمق میدان عالی و مقدار ایزوی پایین در حدود ۱۰۰ نیاز به سرعت شاتری حدود ۵ تا ۱۰ ثانیه داشتم. در هنگام غروب به نظر میآمد که کلسئوم با درخشش بسیار و رنگ های قرمز و پرتقالی روشن به سمت آسمان حرکت میکند. عکس های بسیاری در زوایای مختلف و نمای کلاسیک از تمام سازه گرفتم و پس از آن عکس هایی با جزئیات بیشتر از پایین بنا، در حالی که سر دوربین را بسمت بالا گرفته بودم تا بتوانم یک حس پرسپکتیو با زاویه ی باز لنز۴۰_۱۷ را نشان دهم، انداختم.
این سبک معماری در ایتالیا نشانگر نکاتی بسیار شگفت انگیز از کارهایی است که انسان قادر به انجام آن است. بسیاری از این سازه ها قبل از پیشرفت هایی که امروزه در تکنولوژی اتفاق افتاده، ساخته شدهاند. سازه هایی مانند کلسئوم در رم، کلیسای سنت پیتر باسیلیکا، دومر در شهر سیِ نا و دومو در شهر فلورانس، فراتر از درک و مقیاسی بود که قبلا از زیبایی داشتم.
از نظر حرفهای این کارگاه آموزش عکاسی فرصتی عالی برای شرکتکنندگان از سراسر جهان با سطوح مختلف تجربه در عکاسی بود. در گروه من ۵ عکاس با سوابق و زمینه های قابل توجه حضور داشتند. عکس های باشکوه بسیاری از باغ های انگور مهآلود در هنگام طلوع آفتاب، عکسهای پرتره و نماهای بسیار زیبایی که به نظر غیرممکن می آیند، داشتیم. هنگامی که مشغول عکاسی نبودیم زمان خود را در استودیوی عکاسی، صرف دیدن نمایش های راهنمایی که باعث تقویت اطلاعات و جذابیت عکسها می شود، میکردیم. در فضای استودیو یک پروژکتور دیجیتال، صندلی های راحت و پنجره ای با منظره ی فوق العاده از اطراف شهر بود و این موضوع برایم بسیار خارق العاده تر از چیزی که در ذهن داشتم، بود.
نوع نور در توسکانی برخلاف جاهایی بود که تاکنون در آنجاها کار کرده بودم. ساعات جادویی برای عکاسی انگار دوبرابر و گاهی حتی بیشتر از آن طول می کشید و در چندین موقعیت به معنای واقعی کلمه نفسم از دیدن مناظر پیش رویم در سینه حبس شد و کاملاً غیر ارادی تجهیزاتم را رها کرده و به سوی صحنه رفتم. چه از دید شهر و چه از دید کشور، توسکانی یک فستیوال دیدنی از مناظر جذاب بود. به همین دلیل من به شخصه معتقدم این مدت زمان یکی از بهترین دورههای کاری ام بود و من به شدت مشتاقم تا از بین بیش از حدود ۴۰ گیگابایت عکس عکس های مورد علاقه ام را مرتب سازی کرده و به اشتراک بگذارم.
تنها عکاسی منظره نبود. در حقیقت، یکی از تکنیک هایی که در آنجا آموختم تکنیکی بود که در فرآیند عکاسی خیابانی به نام عکاسی در لحظه شناخته میشود. بهترین استفاده از این تکنیک زمانی است که نمیخواهید با وسواس زیاد صحنه خاصی را از دست بدهید. این روش کمک می کند تا افراد را همانگونه که هستند ثبت کنید و به دنبال خلق یک حالت ایدهآل نباشید. در حین قدم زدن در شهر سیِ نا یک زن شیک پوش را داخل مغازه ای با یک کلاه ایمنی زیر بغلش دیدم. یک اسکوتر بیرون از مغازه قرار داشت و ساختار آجری اطرافش بسیار جذاب بود. چند دقیقهای را در همان اطراف منتظر شدم اما ندیدم که آن زن از مغازه خارج شود. هنگامی که برگشتم آن زن آماده رفتن بود. به سرعت با دوربین کنون مدل ۴۰D و لنز ۴۰_۱۷ که به همراه داشتم یک عکس از او گرفتم. او به وضوح می دانست که من به دنبال چه چیزی هستم و با این طرز برخوردش چه چیز محشری درون من شکل گرفته است.
جالب اینجاست که این صحنه طوری به نظر می رسد که انگار این زن در یک عکس تبلیغاتی حضور دارد اما این در حالی است که در آن لحظه هیچ نور استودیویی، سافت باکس و یا کامپیوتری در آنجا وجود نداشت. در این شهر تاریخی و پر از زیباییهای معماری جذاب، احتمالاً این تنها عکسی است که من به شخصه با آن خیلی ارتباط برقرار می کنم.
باغ های انگور دیوول با وجود تمام زیبایی های طبیعی، غذاهای محشر و مردم مهربانش یک محل بسیار عالی برای برگزاری کارگاه عکاسی است. در این کارگاه ما به بررسی کیفیت و نوع نوری که در هنگام غروب با برگها در می آمیزد و پرتوهای نور خورشید که در هنگام صبح روی کوهها وجود دارد، پرداختیم. درختان نقرهای رنگ زیتون به آرامی با وزش نسیم می درخشیدند. با فرا رسیدن پاییز باغ های انگور از رنگ سبز به رنگ طلایی درخشان تغییر رنگ دادند. خاتمه به معنای خداحافظی نیست در واقع به معنای تمام شدن این لحظه است و این نکته بسیار مهم است. اکنون که این گزارش را می نویسم بسیار خوشحالم چرا که از من درخواست شده تا در اکتبر سال ۲۰۱۳ باز هم به این سرزمین زیبا برگردم. بسیار سپاسگزارم و امیدوارم بتوانم تجاربم از ایتالیا را با عکاسان بیشتری در کارگاه آموزش عکاسی به اشتراک بگذارم.
۱ دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
سفر بهترین درس زندگیه عکاسی که جای خودشو داره